« ترك اين مرحله بي همرهي خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهي »‌ ... حافظ
مادر! در وصف تو چگونه بنويسم
چه بگويم
روي برگ گُل مي نويسم
مادر دوستت دارم
اما نه،
برگ گُل را باد مي برد
خاطره ها را از ياد مي برد
مادرجان!
در كنار ساحل زندگي، مي نويسم
مادر دوستت دارم
ليكن،
امواج متلاطم حوادث روزگار
آن ها را محو مي كُند
مادر جان بر روي آب مي نويسم
مادر دوستت دارم
ليكن
رودها در سيلاب زمانه جاري
در كام شن هاي داغ كوير فرو مي رود
مادر جان!
بر روي ابرها مي نويسم
مادر دوستت دارم
شايد تيرگي ها محو و باران رحمت
باعث شكوفايي گُل هاي اميد شود
و ايثار شرمنده محبت و عاطفه ها گردد
اما نه،
مادرجان!
بر روي سجده يكتاپرستي تو مي نويسم
مادر دوستت دارم
شايد موقع راز و نياز با معبود هستي
اجابت شب زنده داري هايت
در چگونه زيتسن من اثر گذار باشد
اما نه،
تمام اين ها را
بايد در قلب خود بنويسم
قلبي به كه خدا به تو هديه كرد و
بعد آن حيات من مرهون توست
مادر جان!
با دل و جان مي نويسم
مادر دوستت دارم
مادر هميشه در قلب مني
قلبي كه بخواهم يا نخواهم
اندكي دير يا زود
در ايستگاه خط پايان زندگي دنيوي
توقف خواهد كرد
و اگر كالبد خاكي من بر باد رَوَد
روح ابدي من
به سوي تو پرواز خواهد كد
آن جا در قلب مهر و محبت و عاطفه ها
خواهم نوشت
مادرجان!
اگر خاك شوم
اگر بر باد روم
تا ابديت تاريخ ، تورا دوست دارم
هميشه در قلب مني!