خدای مهربان

باسمه تعالی
خدای مهربان
«يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ»  دست خدا بالای همه دستهاست

دستی که خدا بگیرد کسی زمین نتوان زد
بر حکمت خدا و لطف ازلی کمین نتوان زد
من اگر نیک یا بدم اعمالم از تو جداست
هر کس دَرَوَد آنچه کشت حساب با خداست
عیب رندان مکن دیده خندان گریان مکن
گُل بی عیب خداست دست به گربیان مکن
از پس پرده چه دانی شاید برندش به بهشت
خوب یا بد من و تو را خالق هستی نوشت
من گر نیک یا  بدم ای  زاهد پاکیزه سرشت
بدان گناه و عیب دگری بر تو نخواهند نوشت
این رسم زمونه و کار خدا بوده  از دیر باز
گر دست فتاده گرفتی دست تو گیرند باز
« با بدان کم نشین که در مانی
خوب پذیر است نفس انسانی»
«جورمند» هم در کارها توکّل بر خدا کن
تا توانی دلی شاد نیک از بد جدا کن

bijanjoormand.blogfa.com
با احترام بیژن جورمند
09904231861
 

تقدیم و هدیه به اهالی محترم روستای قاسم آباد از توابع بخش میمه استان اصفهان

تاریخ: 1398/02/28

تقدیم و هدیه به اهالی محترم روستای قاسم آباد از توابع بخش میمه استان اصفهان

«سرزمین مادری قاسم آباد»

سلام ما به سرزمین همیشه آباد *** سرزمین مادری قاسم آباد

سلام به اکرمی و صاحب قرانی ها *** سلام بر هر قوم و طایفه در آن جا

سلام بر کارمندان و پزشکان *** سلام بر فرهنگیان عزیز هم کارگران

سلام بر کشاورز هم  دامداران *** محبوب درگاه خدا آن زحمتکشان

زنسل قاجار و فتحعلی شاه روستا *** تاریخ و فرهنگ کهن دارد آن جا

صولت نعل شکن آن پهلوان*** روحش شاد  و نام او جاودان

سبک معماری آن با نقش و نما *** آثار تاریخی زیادی نهفته آن جا

سبک معماری  خانه های روستا *** سریال و فیلم ها تهیه شده آن جا

آثار حمام قدیمی و مدرسه***به  یاد دوران و حساب و هندسه

قنات روستا را قاسم نموده آباد *** وجه تسمیه موسوم به قاسم آباد

قسمتی آن زیر گذر شهر وزوان*** نماد قدمت و تاریخ اندر زمان

دروازه و قلعه های داشته روستا **** با دیوارهای بلند اطراف هم برج ها

در برج ها مستقر می شده دیدبان *** دشمن هراسان و مردم در امان

در تیر اندازی شهره عام و خاص *** با غیرت و شهامت و اخلاص

آب و هوا خوب و باغ های باصفا ***بوستان،  چشمه  دشت  کوه و صحرا

زمانی عطر سنجد به مشام می رسید *** شکوفه و گل ره گذران  شاد می کرد

صنایع  دستی و هنر اندر روستا *** فرش قاسم آباد مشهور همه جا

رسم و رسوم های قدیم آن روستا *** شب چله و نوروز و سیزده به درها

زمستان  دور کرسی و شب نشینی ها *** بزرگ ترها نقل آن شاهنامه را

ایام محرم و صفر و عزاداری ها *** زنجیر هیئت و دسته پذیرایی ها

زیارت  کربلا و مشهد امام رضا(ع) *** با کاروان طی شده این مسافت ها

عبور   کاروان   از شهر و روستاها  ***  استراحت راه در  کاروانسراها

حلّال هر مشکل بزرگ طایفه  ها *** افراد خیّر پیش قدم اندر کارها

 نقل شده شصت سال پیش تا کنون *** پس از پایان تحصیل اندر زمان

برای اشتغال در پی کسب و کار *** بار سفر بسته اند از این دیار

اکثر جمعیت ترک نموده روستا *** آثار جا مانده ساخت و ساز آنجا

با تأمل و تفکر نظاره هر خانه *** قاسم آباد کمتر نیست ز ابیانه

میراث بکوشد اندر این راستا *** بهر ساخت و ساز و آبادی روستا

با همت مسئولین و اهالی روستا *** گردشگر و توریست روانه آن جا

«جورمند» روستا بَر و بومش آباد *** با وحدت  همدلی دلشان  شادباد

 

با ادب و احترام افسر بازنشسته نیروی انتظامی بیژن جورمند

عضو انجمن شعر و ادب یادمان نطنز

همراه 09904231861

وب سایت bijanjoormand.blogfa.com

مادر

مادر وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً (واجب‌ترین واجب‌ها احسان به پدر و مادر است)

 


تقدیم به تمام مادران و هدیه نثار روح مادرم 

هرچه دارم من از دعای مادر است

 

امید هر خانه از صفای مادر است

چو هستی ما بعد خدا از آن اوست

 

آری تحمل درد در قوای مادر است

هر گُل که به گُلستان می دهد صفا

 

از آن لطف و محبت­ های مادر است

او که دردهای ما را می کند دوا

 

از آن ذکر و دعا و ثنای مادر است

هر گُلستان که آنجا شود با صفا

 

رنج و زحمت ها مداوای مادر است

در باغ و بوستان گر می زنی قدم

 

بلبل نغمه خوان نوای مادر است

هر طفل می شود رشید همچو رعنا

 

از سر لطف و مهر و  وفای مادر است

جوانی می شود همچو شاخه شمشاد

 

بهر امید و او در لوای مادر است

روزی عصای محبت گرفته به دست

 

جوانی رفته جان فدای مادر است

هر محبت بهر خوبی های مادر است

 

جان پناه او آن خدای مادر است

بهر ما خمیده گشته با موی سپید

 

امید ما وجود و سیمای مادر است

تلاطم امواج و کشتی نشسته ایم

 

حامی خدا و آن ناخدای مادر است

بدان پاداش مزد روز محشر است

 

آن هم بهر محبت و رضای مادر است

این جمله از گفته پیغمبر است

 

نیکی به پدر هم برای مادر است

در وصف مادر هر چه گویم کم است

 

حقّا که بهشت زیر پای مادر است

«جورمند» می سراید نغمه های خوش

 

بهر آن وجود بی ریای مادر است

با احترام بیژن جورمند –افسر بازنشسته نیروی انتظامی (09904231861) bijanjoormand.blogfa.com

 

 

عکس یادگاری ماردم

 

 

 

من و زندگي

اگر رفتند مرا تنها گذاشتند *** با غم و درد و رنج ها گذاشتند
بهار زندگي ام پاييز كردند *** مرا از غم و غصه لبريز كردند
تمام خوشي ها از من گرفتند *** خوشي رفت غم ها جا گذاشتند
تمام مال و زندگي بر باد رفت *** در پي عشق شيرين فرهاد رفت
عقابي بودم بر فراز قله ها *** هم آشيان داشتم رأس كوه ها
ناگه با دست تقدير و سرنوشت *** روزگارم رقم زد و تقديرم نوشت
تيري زكمان رها بر قلبم نشست *** صياد گناهم چه بود كه قلبم شكست
عاقبت از قله افتادم بر زمين *** پر و بالم شكست و قسمت همين
پس اگر بدي كردند تو خوب باش *** خوبي كن نزد همه محبوب باش
آنچه مي ماند يادگار. وفاست. *** مهر و محبت  مردانگي و صفاست
از گذشته درس عبرت بايد گرفت *** هر دست بدهي عاقبت پس خواهي گرفت
«جورمند» دل سوخته روزگار است *** سروده اش بهر مردم يادگار است
 بیژن جورمند  زمستان 97 نطنز

تقدیم و هدیه حضور محترم استاد ارجمند جناب آقای قربان تشرّفی و خانواده محترمتان و کلیه بستگان

به نام خالق هستی

سلام من به استاد فکر و اندیشه  

 

مایه افتخار و آبروی روستا همیشه

سلام ما به قاری محترم قرآن

 

استاد عزیزم تشرّفی قربان

مداح اهل بیت در خسروآباد

 

با همکاری شما روستا شده آباد

ذکر شما علی و حسین ائمه و محمّد

 

خدا یاور شما باشد هم آل محمّد

همواره مراسم سوگواری در روستا

 

اعم از رمضان و صفر و محرم­ها

در عمران و آبادانی روستا پیش قدم

 

با شورا دهدار و مردم قدم به قدم

تشرّفی قربان در کشاورزی نمونه

 

با دست­های پینه بسته و علی گونه

بَهر نیازمندان مستمند در روستا

 

کمک­های زیادی نموده آن­جا

سرشناس ادارات برخوار و میمه

 

مشکل گشای کارهاست برای همه

هم صبور و با تقوا و با ایمان

 

حُسن اخلاق او بر همگان عیان

در جمع شاد و شوخ و خوش­­بیان

 

رفتار و کردارش نیکو و مهربان

بَهر حسینیه و مسجد در روستا

 

با کمک خیرین و اهالی آن­جا

در عمران و آبادی نقش مؤثر دارد

 

بجز خدا و رضای خدا نظر ندارد

مشهدی حمزه شیر مرد زمانه بود

 

شجاع و دلیر مهربان در خانه بود

نسلی چون پدر مانده زاو یادگار

 

روحش شاد و نامش تا ابد ماندگار

گُل­هایی رفته از این بزرگ خاندان

 

اگر نام برم دیده­ها شود گریان

با سلام و صلوات رفتگان را شاد کنید

 

با یادگار مانده بجا آنان را یاد کنید

سروده جورمند مانده نا تمام

 

خداحافظ دوست من والسلام

 

سراینده بیژن جورمند   افسر بازنشسته نیروی انتظامی  - نطنز پاییز 1397

 

سرزمين مادري «خسرو آباد»‌جلد دوم + عکس

موقعیت خسروآباد


خسروآباد در دشتی وسیع و در کنار رودخانه فصلی که از یخچال های کوهستان کرکس است در جوار شهر جوشقان و کامو «از منطقه قمصر کاشان» قرار دارد که از شمال به شهر میمه و وزوان می-پیوندد و دارای آب و هوای نسبتاً خنک با بهاری مطبوع و دل انگیز همراه است که شرایط ویژه ای را برای این منطقه فراهم آورده است.روستای خسروآباد از توابع بخش میمه از شمال به شهرستان دلیجان از توابع استان مرکزی، از جنوب به شهرستان برخوار از توابع استان اصفهان، از غرب به شهرستان گلپایگان و نجف آباد از توابع استان اصفهان و از شرق به شهرستان اردستان، نطنز، بخش قمصر، جوشقان از توابع کاشان محدود می شود. ارتفاع دشت میمه از سطح دریا به طور متوسط 1965 متر و وسعت دشت میمه حدود 363700 کیلومتر مربع می باشد. شهر میمه در 100 کیلومتری شمال اصفهان در کنار جاده اصفهان-تهران در 23 درجه و 28 دقیقه عرض شمالی از خط استوا و 51 درجه و 9 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد.

در وصف شهدا
آنان که حق مطلب را ادا کردند و رفتند *** خانه و کاشانه را رها کردند و رفتند
آنان که از درس عشق حسین (ع) آموختند *** خود را برای رزم مهیا کردند و رفتند
آنان که نهراسیدند از توپ و تانک دشمن *** توکل بر ائمه و خدا کردند و رفتند
آنان که شب حمله ذکر و ثنا و دعا کردند *** با یاا... گفتن حمله ها کردند و رفتند
آنان که یادکردند همه خیبر و خندق نینوا را *** پیروی از علی مرتضی کردند و رفتند
آنان که همچو گل پرپر شدند در راه حق *** خاک وطن از لوث خصم جدا کردند و رفتند
آنان که وصیت نامه سرخ شهادت امضاء کردند *** به عهد و پیمان خود وفا کردند و رفتند
آنان که زخون پاکشان لاله روید در بهاران *** گلستان شهیدان را با صفا کردند و رفتند
آنان که همسنگر (جورمند) بودند در جبهه ها *** در ره اسلام جان خود فدا کردند و رفتند

تقديم و هديه به اهالي محترم روستاي خسروآباد (سرزمين مادري)

سلام من به روستای هميشه آباد

سرزمين مادری خسروآباد

سلام من به اهالي خوب و با صفا

آن مهر محبت و عاطفه­ها

سلام به هر طايفه و قوم در آن­جا

آن زحمت­كشان با خدا و با تقوا

كارگران با دست­هاي پينه بسته

با توكل به خدا و ائمه پيوسته

سلام بر شورا و دهدار آن­جا

با همت بزرگان آباد شد روستا

سلام من به كشاورزان زحمت­كش با وفا

دامدارهاي با تقوا همه محبوب خدا

خسرو آباد مردمي با لطف و با صفا

از توابع ميمه استان اصفهان­ما

همه با وحدت شهرك جديد شده ايجاد

اين خدمات هرگز نرود از ياد

جاده از وزوان تا خسروآباد

ونداده و سعيدآباد و قاسم­آباد

احداث دهداري و پارك روستا

حسينيه و بهداشت در آن­جا

آسفالت كوچه­ها و ديگر خدمات

حاصل كار و كوشش و زحمات

آب­رساني و ايجاد گاز روستا

با برق­رساني روشن شده همه­جا

خط تلفن در هر خانه جا دارد

هر يك اعضاي خانه خط همراه دارد

سلام من به دانشجو و دانش­آموزان

انديشمندان علم و ادب فرهنگيان

كارمندان و پزشكان روستا

در سطح استان و ديگرجاها

سلام بر شهيدان و جانبازان

هم رزمندگان، هم ايثارگران

لاله­ها، آهي، فرجيان،جورمند

زندي و جانبازان ارجمند

با كمك افراد خيّر در آن­جا

كمك رساني بَهر مستمندان روستا

دَه روز ماه محرم خسروآباد

از ميمه گرفته تا زيادآباد

در مسجد بهر پذيرايي آماده

از چلوكباب تا غذاي ساده

عزاداري خسروآباد نمونه

نذري مي­دهند خونه­به­خونه

رمضان و اذان مسجد و بام خانه

افطاري در هر خانه و كاشانه

صنايع دستي فراوان بوده در روستا

فرش و جاجيم لباس محلي آن­جا

آثار خانه­هاي قديمي در روستا

نمايانگر قدمت و تاريخ ­آن­جا

بُوَد آثار قديمي در اطراف

در كوه و دشت و اكناف

شق و نظرآباد قديم خسروآباد

ستون­هاي گبر و كُپه خاكي نرود زياد

برج ميل هم آسياب و برج دولت آباد

درياچه و آسياب دو چاهي و علي­آباد

هجده رشته قنات نماد روستا

يقيناً تاريخ نهفته در آن­جا

پيرغار و اشكف و دُم­سياه

آثار زيادي مشهود همه­جا

يادش بخير آن دوران قديما

همه دور كُرسي و شب نشيني­ها

قصه پدر بزرگ و مادر بزرگ­ها

آن محبت و صفا و يكرنگي­ها

شب چله و رسم و رسوم­ها

بزرگ­ترها نقل مي­كردند شاهنامه را

مراسم نوروز و سيزده بدرها

گردش دشت و دَمن كوه و صحرا

يادپشت قلعه روستاي ما

يادش بخير بازي­هاي محلي ما

ياد كنيم از هنرمندان روستا

فضل ا... سليمي، استاد موسيقي آن­جا

شعرا همچو قدرت اله گله­داري

بُود بهر مردم روستا افتخاري

ديگر شاعر بيژن جورمند

مقبول مردم خوب و ارجمند

رنگ زندگي، آواي دل، سرزمين مادري

تقديم و هديه بهر مردم يادگاري

دو شاعر دیگر اندر خسرو آباد

احمد پاکزاده هم ایرج جورمند

الحق روستا برو و بومش آباد

با اشعار خوب محبوب مردم ارجمند

هم غزل و هم قصیده و مثنوی

فرهنگی و اجتماعی و معنوی

شاعره ای بین خواهران ارجمند

ساکن اصفهان فاطمه پورمند

او بُود فرزند محسن پورمند

محبوب و خوب و ارجمند

سروده هایش بُود شعر نو

در باب همه مسائل بهر من و تو

شاید افرادی باشد در آبادی

که حقیر نبرده از آن­ها نامی

مي­نويسم براي شما تا زنده­ هستم

از لطف و محبت شما شرمنده هستم

امير جورمند چيني بندزن روستا

كارهايش يادگار مانده در خانه­ها

نصير جورمند استادكار فرش

هنرهايش در هر خانه بسته نقش

آقا يوسف ثابتي چيني بندزن روستا

زنسل مادر بوده اهل آن روستا

برگزاري مراسم تعزيه در روستا

از قديم الايام توسط اهالي روستا

مداحي و نوحه سرايي و قاري قرآن

شيرعلي، فرهاد، زورمند و تشرّفي قربان

در ره اسلام و دين و قرآن

شورای سابق حسین ملکیان

عزیزان زحمت ها كشيده اندر زمان

ساربانی و سلیمی و بقیه دوستان

بانی خشت اول در کارها

خدمات و عمران و آبادانی آنجا

قديما كه نبوده وسيله در روستا

زيارت خانه خدا، كربلا مشهد امام رضا

گاه با كاروان گاه پياده طي مسافت­ها

عبور از شهر و روستا و كاروانسراها

كوچ دامداران و لبنيات خوشمزه

روغن و پنير فرآورده­هاي با مزه

خدا رحمت كند سيف اله فرزانه

حمل مسافر اصفهان و كارخانه

اكنون عبداله خبازه و عباس

مسافر بهر اصفهان و آقاعلي عباس

بنيان­گذار خط اصفهان علي ماليان

بعد از پدر آـقای ناصر مالیان

با مینی بوس مسیر میمه و اصفهان

زماني كه سواري و تاكسي نبود درميان

محبوب عام و خاص و خوش بیان

بخش میمه از توابع صفاهان

اكنون پارك سواري در هر خانه

هم کوچه و خيابان و كاشانه

توسط سارباني جمشيد فر د ارجمند

با كمك مسئولين بهر مستمند و نيازمند

قديما اهالي سكني داشتند در قلعه­ها

پشت قلعه و قلعه مراد و قلعه بالا

در شب مستقر مي­شُد در برج نگهبان

مجهز به سلاح و اهالي در امان

در تيراندازي شهره عام و خاص خسرو آباد

هرگز ايثار و شهادت­ها نرود از ياد

آن زمان كه شورا و حل اختلاف نبود

مشكل گشا روستا كدخدا بود

زماني امامعلي پورمند كدخداي آبادي

روزگاري هم حسن علي زندي

زماني تاج محمد زندي خانه انصاف بود

او با ژاندارمري و ادارات در ارتباط بود

حمامی و دلاک و دشتبان

زحمت­های کشیدند آن زمان

توسط اصغر آقا مالیان

بهر ساخت مسجد و آن ساختمان

جمع­آوری کمک­های مردمی

از کاسب و کارمند و هر قومی

با کمک خیرین و اهالی خسروآباد

مسجد و حسینیه شده آباد

اولین چاه عمیق در خسروآباد

قلی­خان پورمند کرد آباد

گویند خسروآباد از زمان زند است

خسرو برادر کریم­خان زند است

اما آثار تاریخی که آن­جاست

نمایانگر قدمت بیشتر روستاست

باید عده­ای بکوشند با کارشناسی

تا تاریخ دقیق شود بازشناسی

مقبره­ای در خسروآباد موجود

مشهور است به شاهزاده محمود

مدرسه سردار جنگل خسروآباد

در شهرک جدید شده ایجاد

اكنون به بركت خون شهدا و انقلاب

بهر مردم خدمات زياد از هر باب

كشورما در صلح و آرامش است

با دشمن مدارا با دوستان سازش است

سروده جورمند بماند يادگار

وحدت اهالي خسروآباد پايدار

الهي شاد و سلامت باشيد

در پناه خدا و آل محمد(ص) باشيد

سراینده بیژن جورمند (09904231861)

تاریخچه و شکل گیری صنعت چینی در ایران و سیر تحولات آن


سابقه ظروف سفالینه و آبگینه در ایران به حدود 7 هزار سال و ظروف چینی در کشور چین که زادگاه ظروف چینی است به چندین هـزار سال قبل می رسد کـه نمونه های آن در موزه ها و مراکـز علمی جهان موجود می باشد.
از میزان تولید جهانی ظروف چینی به ویژه کشور چین اعداد و ارقام دقیقی در دسترس نمی باشد اما به صورت تخمین بین 1 تا 5/1 میلیون تن در سال برآورد می شود که حدود 80% آن متعلق به کشور چین است و به نظر می رسد دومین کشور تولیدکننده این صنعت ایران می باشد که حدود 5% تولید جهانی را در اختیار دارد و حدود 15% بقیه متعلق به سایر کشورها می‌باشد. با کیفیت ترین ظروف چینی در کشورهای آلمان (با سابقه حدود 300 سال)، انگلستان، فرانسه و در آسیا در کشور ژاپن تولید می شود. کشوری مانند آلمان در دهه 1980 با تولید سالانه 100 هزار تن چینی جزو قوی ترین کشورها بود که به دلیل رقابت کشور چین، میزان تولید آن در حال حاضر به کمتر از 20 هزار تن رسیده است.
قدمت صنعت جدید چینی در ایران به حدود 35 سال قبل می رسد و در این مدت این صنعت رشدی برابر با 1500 درصد داشته است، در سال های قبل از انقلاب تعداد 3 واحد چینی سازی در استان گیلان و قزوین وجود داشت که این تعداد امروزه به 24 واحد بزرگ رسیده ولی متأسفانه به خاطر مشکلات اقتصادی و رقابت غیرمنصفانه ظروف مشابه (یک بار مصرف، ملامین و ظروف شیشه‌ای که از نظر بهداشت جهانی به مصرف کننده نیز توصیه نمی شود) و عدم سودآوری، بیش از 10 واحد به تعطیلی کشیده شده است.
ضمناً اولین واحد راه اندازی شده بعد از انقلاب صنایع چینی زرین ایران است.

پاییز 1397 نطنز

حرفه چینی بند زن

در چند دهه گذشته شغلی وجود داشت که امروز از فهرست شغلها حذف شده است . شغلی بنام چینی بند زن ( آنکه کاسه و بشقاب را پیوند دهد) چینی بند زن ظروف شکسته چینی را به هم بند می زد.

در پاره ای از منابع به چینی بند زن چیلانگر نیز گفته اند ( شایان ذکر است که در تعدادی از فرهنگ لغتها چیلینگر ، چیلانگر و چیلونگر به کسی گفته می شود که افزار آهنین کوچک همانند قفل کلید ، چفت ، میخ ، زنجیر و تسمه های کوچک می ساخت) . چینی بند زن ها یا چیلونگرها بصورت دوره گرد بودند و در محل های خاصی به مدت معینی اطراق می نمودند و به کار چینی بند زنی می پرداختند .
در گذشته بخش عمده ای از ظروف منازل همانند کاسه ، بشقاب ، قوری و … از جنس چینی بود . این چینی ها به تلنگری بند بود و در اثر ضریه ای می شکست . زنان خانه در طول سال تکه های شکسته چینی را تا آمدن چینی بند زن نگه می داشتند . چینی بند زن هر از چند گاهی می آمد و در مدت کوتاهی اهالی محل متوجه محل حضور وی که ممکن بود اندکی نسبت به سال گذشته تغییر نماید می شدند و ظروف چینی را برای ترمیم به نزد چینی بند زن می آوردند .
ابزارکار چینی بند زن بسیار ساده بود و شامل جعبه یا همان میزکار ، مته ، کمان کوچک ( ابزار محرک برای چرخاندن سرمته ) ، چسب مخصوص ، تسمه های بسیار باریک و ظریف می شد . چینی بند زن ، چینی های شکسته را تحویل می گرفت و به مرور یک به یک با کمان و مته محل های مورد نظرش را سوراخ می کرد و تکه های شکسته را با چسب مخصوص چینی می چسباند و با بندهای کوچک فلزی (تسمه های فلزی باریک) ظروف را به هم وصل می کرد .
پس از ترمیم هر یک از ظروف به ازای دسترنج آن مقداری گردو ، بادام ، گندم و یا پول دریافت می کرد . اقامت چینی بند زن بستگی به تعداد چینیهای شکسته اهالی داشت و معمولا پس از سپری شدن ده تا پانزده روز محل خود را برای کار در محله ای دیگر ترک می کرد .
از این لحظه به بعد چنانچه ظرف چینی خانواده ای می شکست بایستی تا دفعه بعد تکه های شکسته را برای ترمیم نگه می داشتند و از استفاده آن محروم بودند . نسل های قبل بخوبی این خاطره ها را بیاد دارند. این شغل نیز همچون شغلهای دیگر به دلیل مهاجرت و نیز پیشرفت کمی و کیفی وسایل و عدم نیاز به ترمیم مجدد آن متاسفانه از فهرست مشاغل حذف شده است.

روایت های در تاریخ میمه
 زلزله سال 239 ه ق:
در اکثر تواریخ آورده اند و متواتر است که در ماه ربیع الاول سال 239 ه ق در زمان متوکّل عباسی، زلزله-ای شدید و عجیبی آمد و جرجان و طبرستان و نیشابور و قم و کاشان و اصفهان حومه را جمله در یک روز ویران نمود که گفته شده این منطقه نیز آسیب جدی دیده است. البته گفته اند زلزله سال 1192 ه ق نیز آسیب جدی به منطقه وارد نموده است.
 قحطی سال 1288 ه ق در کاشان و اطراف آن:
در سال 1288 یعنی حدود 200 سال پیش تر، بزرگان محل نقل کرده اند که بر اثر خشکسالی و قحطی و کمبود غله و حبوبات، قحطی سختی پیش آمد که از بدترین حادثه دو قرن اخیر دانسته اند در کتاب تاریخ کاشان نوشته حسن نراقی (ص 254) آمده که هر قریه و آبادی که در اطراف کاشان که هزار سکنه داشت بیش از 200 نفر آن ها نماندند و آن ها نیز آواره و پراکنده شدند. نقل شده که این قحطی چنان اثر کرد که قیمت جو و گندم تا یک من، یک تومان یعنی بیش از 20 برابر قیمت عادی و آن هم نایاب بوده و به دست کسی نمی رسید. شاعری این حادثه را چنین گفته است:
« زمانی که آدم خوری باب شد هزار و دویست است و هشتاد و هشت»
مردم همدیگر را خورده و یک من تبریز نان را به نیم مثقال طلا می خریدند و با این وجود نان نایاب بود.
 غایله نائب حسین کاشی و پسران
یک گروه از اشراری که تا سال 1337 ه ق به مدت چند دهه در کاشان و اطراف آن به شرارت و آدمکشی می پرداخت نائب حسین کاشی و پسر کاربَر او ماشااله با تعدادی زیادی افراد مسلح در منطقه کاشان و حومه و نطنز و حومه و مناطق دیگر اقدام به شرارت و راهزنی می کردند سرانجام در سال 1337 ه ق در زمان صدارت وثوق الدوله دستگیری و اعدام ماشاله سردار لشگر و رضا عطار در تهران و دستگیری و اعدام نائب حسین و دو فرزند دیگرش در کاشان این غایله کم کم پایان یافت.
 روزگار سیاه و درخششی سپید در کاشان ( و حومه)
در ربیع الاول سال 532 هجری لشکریان ملک سلجوق بن محمد ملکشاه سلجوقی پس از تهاجم به آبادی-های اطراف کاشان-از میمه و مشهد اردهال گرفته تا نطنز و بادرود و قتل و غارت بی امان، به کاشان حمله-ور شدند و کمر بر قتل بزرگان و غارت اموال مردم آن شهر بست این حمله و محاصره چندماهی طول کشید و سرانجام مجدالدین ابوالقاسم عبداله بن فضل محمود کاشانی-که فردی متدین و عابد و زاهد و بلند همت و سخاوتمند بود و بر دور کاشان نیز قلعه ای بسیار محکم و باره ای بی نهایت استوار کشیده بود -با پرداخت 7 هزار دینار زر سرخ از کیسه خود، لشکریان مهاجم را به ترک محاصره شهر و انصراف از هجوم به کاشان، راضی ساخت.
این عبارت از نشریه رسانه دانشگاه کاشان(شماره 22) در شرح قصیده نونیه سید ابوالرضا راوندی کاشانی با ترجمه دکتر عباس اقبالی آمده است.

تصویر از شیخ حسین زنده دل از اهالی روستای خسروآباد

ساحل زندگي

آري تا هست پي آب بايد رفت

از تاريكي بايد عبوركرد از افق تنهايي گذشت

به روشنايي در مبهم زمان بايد رسيد

با گل­ها بازي بايد كرد

ماه را بوئيد

ستاره­ها را خوشه چين كرد

بايد كنار ساحل زندگي رفت

خوشه ادراك بايد چيد

قايقي بايد ساخت و به آب انداخت

بايد رفت تا به افق پيوست و از طلوع گذشت

و خلوت زندگي را در باران تفسير كرد

و شاخه معرفت را ديد و بايد تنهايي را به آب انداخت

و آن­گاه پرواز كرد

و خدا را صدا زد.

و نوميدي را شكست داد

و به ساحل زندگي رسيد.

پاييز 97 نطنز – بيژن جورمند

سراي زندگي

نثار روزهاي سرد زندگي خودم و هديه به روح مادرم كه در غم و تنهايي مونس و همدم من بود.

در سراي من شكست و غم و تنهايي است

از كودكي همواره در پرتو وزش باد بوده ­ام

ولي سبزه­اي از خوشه ادراك نچيده ­ام

غم در خواب روزگارم آئينه زمانه را شكست

بوي طراوت خاك آن­سوي انديشه قلبم را شكست

چه اين­جا چه آن­جا هرجا كه باشم

رؤياها در واژه خاموشي ­ام در ابهام زمان مانده بجا

وزن آب را در شبنم لاله ­ها حس مي­كنم

من به ­سوي مبهم دور در انديشه لالايي مادرم سفر مي­كنم

من در قايق و طوفان انديشه خيال از امواج متلاطم زمان گذشته ­ام

چه فكري چه خواب و خيالي با انديشه خام روي موج تنهايي نشسته ­ام

زندگي حس غريبي است در پائيز زندگي­ ام

ماه را ديدم و در عطش تاريكي پي روشنايي آفتاب بود

و در انديشه فردا. ولي من در رؤيا خواب بودم

اما اكنون در اين آرامگاه ابدي من نيستم

من فرداي ديگرم، شايد ريشه ­اي در پهناي دشت و شاخ ه­اي از كاج بلند

شايد در درخت چناري باشم

شايد عقابي در پرواز انديشه و شايد مُشتي از گِل و خاك باشم

و شايد در انديشه رويش شقايق

يا انديشه­ اي در امواج خروشان دريا و قايق

قلب من ترك خورده رنج است.

سرنوشتم غم و تنهايي و درد است

چه آرام چه زيبا مي آئيد

مبادا برگي از شقايق بريزد و در افق تنهايي من

شايد احساس تنهايي من در خاك ترك بردارد

بگذاريد لبخند بيگانگي در دل شقايق  تاريكي نور را آرزو كند.

پاييز 97 نطنز – بيژن جورمند